به گزارش مشرق، مناظره دوم زاکانی و تاجزاده با محوریت فتنه ۸۸ در حالی برگزار شد که میتوان آن را مناظرهای پرمحتواتر و حتی مستندتر از مناظره اول بیان کرد. به نظر میرسد که تجریه مناظره اول دو طرف را نیز با شناخت بیشتر و مطالعه بالاتری از یکدیگر به صحنه مناظره دوم رسانده بود.
بیشتر بخوانید:
دروغهایی که آرمین و تاجزاده به امام و رهبری بستند
زاکانی در ۵ دقیقه نسخه تاجزاده را پیچید
مقایسه مناظره زاکانی و کامبک بارسلونا
اما درباره تحلیل مناظره دوم بخوانید:
یک: دکتر زاکانی پس از مناظره اول اینبار با مستندات بیشتری پای در مناظره دوم گذاشته بود. البته این خود میتواند بخشی از تاکتیک وی نیز محسوب شود که این روند شاید در ادامه مناظرات بیشتر خود را نشان دهد. تاکتیکی که میگوید پس آمادهشدن افکار عمومی و کاهش برخی مسایل هیجانی حاصل از مناظره باید مستندات را به صحنه آورد. به همین دلیل انتظار اینکه در آینده مستندات قابل تاملتری از طرف وی بیان شود، محتمل است. اما تاجزاده در مناظره اول تلاش کرد تا به مخاطبین مناظره القا کند که درباره فتنه ۷۸ مستند سخن میگوید. اما مناظره دوم دقیقاً چیز دیگری را ثابت کرد. اینک معلوم شده او مستند خوانده ولی ناقص خوانده است! یعنی هم همه راست را نگفته و به تعبییر دیگر همه حقیقت را نخواسته بیانکند. البته تاجزاده در مقابل زاکانی که بادست پر به مواجه با او آمده بود شیوههای مختلفی را برای فرار از پاسخگویی عملیاتی کرد؛ از عدم پاسخگویی گرفته تا مناظره با افراد و نهادهای غایب!
دوم: تاجزاده همانند گذشته و همچنان که پیشبینی میشد از اول مناظره تلاش کرد پایههای سخنانش به جای ارائه مستندات و تحلیل منطقی، بر متلک گفتن! و ابهام آفرینی و جنگ روانی با دانشجویان شروع و ادامه دهد. اصرار بر دو قطبی دانشجو، نیروی انتظامی، دانشجو لباس شخصی (حزب اللهی ها!) و نهایتاً دانشجو حاکمیت. ضمن اینکه «ما انقلاب نکردیم که اعتراف گیری کنیم»، «در مناظره با بازجوها گفتم» و … تک جملههایی از این دست که گفته شد، معلوم بود فردی مثل تاج زاده فرصت گفتن آن را از دست نخواهد داد و با برنامه و به موقع خواهد گفت. رفتار تاجزاده در دو مناظره اخیر همان منطقی است که میگوید اصلاحطلبان بعد از هر بزنگاهی در انقلاب بیش از آنکه به دنبال حقیقتی باشند، بیشتر به دنبال عملیات روانی هستند و برای ادامه حیات سیاسی همه صحنه کشور را یک میز بزرگ جنگ روانی میبینند.
سوم: نکته عجیبی نبود که تاجزاده از یک مهره ضدانقلاب همانند اسماعیل بخشی از همان ابتدا در آغاز مناظره دفاع کند. این قسمت از مناظره، همان بخشی است که نشان میدهد اصلاحطلبان کنش سیاسی خود را در رفت و برگشت با چنین عناصری تعریف کرده اند. اصرار به همین کنش است که نیازی به سندهای پیچیده امنیتی نیز ندارد که اثبات کنند اصلاح طلبان همواره ضلع داخلی و پرکننده پازل طرف آمریکایی و غربی در ایران محسوب می شوند. هرچه روند مذاکرات میگذرد رفتار تاجزاده خود بخش از اسنادی میتواند باشد که فتنه ۷۸ و ۸۸ طراحی شده بوده! و این نکته بسیار مهمی است. زیرا تفکرات تاجزاده به خوبی نشان میدهد که حال و هوای اصلاحات در این دو ایام مهم چه بوده و به دنبال چه بودهاند.
چهارم: تاجزاده اصرار دارد که از طرف اصلاح طلبان بگوید اهل گفتگو هستند. آنهم ژست گفتگو با همه از بازجویان گرفته تا کاخ سفید! اما هم نتیجه گفتگو با کاخ سفید (برجام) تکلیفش معلوم است و هم گفتگو با بازجویان. اعترافات عجیب و غریب اصلاح طلبان در مواجه با بازجویان سالهاست آنها را اذیت می کند. همانند اعترافات جالبی که ابطحی کرد و پخش مجدد آن در مناظره چهره تاجزاده را درهم کشید.
پنجم: تاجزاده در مناظره اول گفت من به رهبری نقد دارم و در مناظره دوم نیز گفت به امامخمینی (ره) نیز نقد دارد. اینجا نکته مهمی وجود دارد و آن اینکه اساساً عمل رهبری منطبق بر منطق رفتار سیاسی امام در مراحل مختلف انقلاب، به صورت طبیعی این گزاره را بوجود آورده است که افرادی که از رهبری عبور می کنند در اصل از امام خمینی نیز نهایتاً و- البته همزمان- عبور میکنند. به معنای دیگر عبور از رهبری عبور از امام خمینی (ره) است و این بزرگترین سند شباهت سیره سیاسی امام و رهبری و البته اعتراف بزرگی افرادی همچون تاجزاده است.
بنابراین مسیری که اصلاحطلبان در حال طی کردن است گرچه گاهاً با ادعای تابلوی ادامه راه امام خمینی (ره) میپیمایند، ولی با عبور از برخی منویات مقاممعظمرهبری جبراً به عبور از امام خمینی (ره) نیز منتهی شده است. اما حیرتانگیزترین و تاسفانگیزترین مناظره آنجای بود که فردی همانند تاجزاده تکلیفش را با امام خمینی (ره) یکسره میکند ولی از پاسخ به این سوال که بالاخره آمریکا را دشمن میداند یا نه؟ طرفه می رود! این نفاق بزرگتری است که اصلاحطلبان این روزها دچارش هستند.
ششم: زاکانی فساد در همه دولتها را محکوم کرد ولی تاج زاده میگفت دولت خاتمی و موسوی پاکترین دولتها هستند، همین تعصب جناحی یعنی "نگاه سیاسی" به فساد داشتن است. به تعبیر سادهتر همان ابتدا صلاحیت افرادی همانند تاجزاده برای سخن گفتن درباره فساد زیر سوال است. بماند که در این روزها که به قول دکتر زاکانی دولت روحانی در فساد اقتصادی روی دولت خاتمی را هم سفید کرده، امثال تاجزاده تنها سندشان برای مبارزه با فساد در این دوران تنها یک توییت است! این را هم بگذاریید در کنار استدلال تاج زاده که ریشه فساد را نظارت استصوابی معرفی میکند و معلوم میشود چه نگاه انحرافی بزرگی درباره فساد اقتصادی در درون جناح اصلاحات وجود دارد.
اما زاکانی یک نکته راهبردی درباره ریشه فسادهای بزرگ در کشور گفت که خود برگ جدیدی در این حوزه محسوب میشود. زاکانی در مناظره تاکید کرد که علاوه بر پیوند همیشگی قدرت و فساد، هرگاه در کشور ناامنی و آشوب بزرگی راه افتاده، پشت سرش یک غارتبزرگ نیز شکل گرفته است. یعنی سکه فتنه تنها یک روی فساد سیاسی و امنیتی ندارد بلکه روی دیگرش نیز فساد اقتصادی است! بماند که بعد از هر فتنه ایران تحریم بیشتر میشود و همچنین کشور ناچارا ضررهای اقتصادی بزرگ ناشی از ناامنی را هم تحمل میکند و مهمتر هم اینکه چه سرمایهگذاری حاضر است به کشور مشغول فتنه سرمایهاش را بیاورد؟!
هفتم: تاج زاده درباره فتنه ۸۸ و ریشههای آن یک استدلال جدید رو کرد و این بسیار قابل توجه است. امثال تاجزاده و خاتمی که پیش از این تصریح کردهبودند که اساساً امکان تقلب در انتخابات ۸۸ نبوده است، اینبار مدعی هستند چون فقط موسوی باور داشته که تقلب صورت گرفته بنابراین باید حاکمیت به او پاسخگو باشد و عجیبتر اینکه خواستههایش را هم بپذیرد! در این صورت نه تنها افرادی همانند تاجزاده قابلملامت نیستند که چرا موسوی را توجیه نکردند که تقلب نشده بلکه شایسته تقدیر نیز خواهندبود که موسوی را در باور به تقلب درک و همراهی کردند!
اما یک سوال مهم؛ وقتی تاجزادهها نزدیکترین افراد به موسوی در انتخابات ۸۸ بودهاند و خود نیز معتقد به تقلب نیستند، پس چه کسانی موسوی را درباره نتیجه انتخابات دچار توهم کردند؟!
از سوی دیگر تاجزاده درحالی مدعیست که با امثال او حاکمیت رفتار دوگانه دارند که پنهان کردن عدم اعتقاد به تقلب در انتخابات از مردم خود بزرگترین سند رفتار دوگانه با انقلاب و مردم است. این بیماری البته تنها مربوط به تاجزاده نیست بلکه امثال خاتمی در اوج این بیماری هستند.
با سطح استدلالهای تاج زاده درخواست «کمیته حقیقتیاب» نیز یک یک فرار به جلو محسوب میشود. «کمیته حقیقتیاب» در واقع چه زمانی و بر چه پایه مستندی باید شکل بگیرد؟ آنهم وقتی هنوز قادر به ارائه یک سند کوچک بعد از دهسال نیستند!
در هر صورت تاج زاده حتی همه به ظاهر معتدلیون داخل نظام را هم ناامید نکرد. تاجزاده نماد صریح جریانی است که وقتی در حاکمیت هستند به اسلامیت نظام و وقتی در خارج از مسئولیت هستند به جمهوریت نظام میتازند. یعنی از انقلاب اسلامی فقط قدرت میخواهند و به اسلام هم اگر مانعشان شود، رحمی نخواهند کرد. به زبان ساده امثال او و دوستانش دو قبضه مشروعیتی برای بازگشت دوباره به نظام و حاکمیت انقلاباسلامی را ندارند.